قدردانی     لاچین قشقائی

تمام روز «بهای عشق» تو را خواندم
ای یگانه‌ترین دوست
هنگام که شعر میسرائی
چلچراغ لبانت
معصومیّت کودکانه‌ای است
در بهاری از اشک و لبخند
با طراوت زمزمه‌های خیال
با نجوای واژه‌های مهربانی
با نغمة گنجشک‌های بیقرار خوشبختی
و درآن عشقیست که به خراب‌آباد میخواندم هر دم
به مستی و شوریدگی.
و در نی‌نی چشمانت،
آنجا که درد کودکیت نهفته بود
آنجا که پیوند زدی،
در نخستین میثاق،
غم هستیت را
به روزهای گنگ دخترکی تنها 

مُلک عشق       سوسن حاجی‌زاده شاهسوار

آهنگ دولت عشق کردم
و بازیافتم وادی حیرت را
تو نیز بگذر از کسالت این تقویم.
گذر ایّام
تهی مانده در خطوط عبث
تاب نتوان دگر
حجم سنگین هجران را.
 
چمدان بدست
ایستاده در واپسین وادی حیات
مرا همسفر باش، ای یار
شتاب کن
وه چه کوته است زمان
عمرم به قدمت چشمان توست
ای زمان، زمان پربار
رها مکن
ردّ نگاهِ حسرتم را به زندگی
مرا دریاب
درنگ مکن.
چنان به تو عشق میبازم
تا محو شوم در سایة چشمانت
و فراموش کنم
حجم جسم و پیکر را
اشک‌ریزان درآی به آغوش عشق و مستی
تا سارهای نشسته بر شکوفه‌های سیاه اندوه
شاهدان ما باشند
تا محو نشود خاطراتمان
در این خرابه تب‌آلود

شکوفه        سوسن حاجی‌زاده شاهسوار

 
خورشید از پشت کوههای انتظار سرفه‌کننان نزدیک می‌شود
و صدای گام‌ ابرها
می‌لرزاند تنِ لُخت‌و‌عریان درختان را
دشتستان صبرم تمنائی است از نوبهار تو
ای نسیمِ روح‌پرور
ای شادکام‌ دل‌انگیز
مرا بخوان
قرار ما
در باغ نگاهت
به زیرِ شکوفه‌هایِ صورتیِ گیلاس
و پشت به خارهایِ حسودِ دلتنگی
در پناه برگ‌های آزادی است
 که رقص‌کنان در نفسِ باد
دست به دست می‌شوند
و عشق را بر سرمان فرومی‌ریزند
و دیوانه‌وار
ما را به آغوش پروانه‌ها می‌خوانند
جایی که زخمِ شب گم می‌شود
و خواب‌هایمان خند‌ه‌کنان
رؤیاهای درهم‌آمیختگی را
سبدسبد در قلبمان پُرمی‌کند
و با قلمی سبز دیوارهای جدایمان را
رنگ می‌زند
آری باغ، بهاری است اکنون
و نفس سرد زمستان هن‌هن‌کنان
همراه با حسرت دیدارمان
در پیراهن برف‌ آب می‌شود‌
                                یکم ماه می 2024
Acheter Viagra en Angleterre Acheter Viagra Angleterre Achat Viagra sans ordonnance Canada Acheter Cialis en Suisse en ligne Acheter Viagra Espagne Acheter Viagra sans ordonnance en Angleterre